سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :115
بازدید دیروز :6
کل بازدید :79264
تعداد کل یاداشته ها : 141
103/9/8
11:55 ع

 

 

انتها

 

در یکی از سال های دورِ دور
من شدم از جسم مادر هم به دور
پا نهادم من به دنیای دنی
گریه می کردم در آن اول بسی
گرچه بودم کودکی با اشتیاق
نوجوانی های من کنج اتاق
 

در جوانی من کمی عاقل شدم
در پی جبران مافاتم شدم
یک زمانی عاشقی هم کرده ام
لیکن از جور وجفایش خسته ام
در پی علم و عمل هم گشته ام
من کمی هم این زبان  را بسته ام
 

از پدر صبر و تحمّل دیده ام
مهر و خوش خلقی  ز مادر دیده ام
از خدایم مهربانی دیده ام
از خودم یک بیست سؤالی دیده ام
من نمی دانم چه آمد بر سرم
من ولی از روی خود شرمنده ام
 

من که از شکر خدا جا مانده ام
لیکن از لطف خدا شرمنده ام
من که می دانم گذشته ماضی ام
من نمی دانم می آید پیری ام
ای خدا هرگز نیاید پیری ام
من اگر تکراری ام در پیری ام